ميخواهم از شما بپرسم که آيا واقعاً به دنبال يک ازدواج موفق ميگرديد؟ پس بايد بيخيال تمام آن حرفها و آدمهايي بشويد که ميگويند بايد چه کار کني و چه کار نکني. البته يادگرفتنِ برخي موضوعات و پيش گرفتنشان اصلاً اشکالي ندارد، چرا که به هر حال ارزش خود را در جايگاه خود دارند، اما ممکن است عواملي حتي بنياديتر از اينها، براي موفقيت در ازدواج وجود داشته باشند.
رازِ رسيدن به يک ازدواج موفق و سالم اين است که از قبل تصميم خودتان را گرفته باشيد، صد البته که بايد اين کار را بکنيد. بايد تصميم بگيريد که حقيقتاً از جان اين ازدواج چه ميخواهيد _ و خواهشاً آن شعرهاي لطيف و عاشقانه را تحويل من ندهيد. اندکي کاربردي باشيد. دقيق و رک حرف بزنيد.
به طور مثال: ممکن است شما فقط بخواهيد که امر ازدواج را امتحان کنيد. يا ممکن است شما واقعاً، فقط و فقط به خاطر پول قصد ازدواج داريد. يا ممکن است شما به مشايعت و همراهي يک فرد و بچهدار شدن اهميت بدهيد و صميميت جنسي برايتان از هرچيزي بيارزشتر باشد. يا شايد شما يک فرد کاملاً معتقد و متعهد به ازدواج را بخواهيد و…
هرچيزي که از ازدواج ميخواهيد، فقط يادتان باشد که از آن مطمئن بوده، و سپس از اينکه همسرِ داراي پتانسيلِ آيندهتان نيز همان را ميخواهد، اطمينان حاصل کنيد (يا ممکن است همين حالا نيز داراي همسر باشيد و بخواهيد که ازدواجتان را از نو تعريف کنيد). پس آن را روي کاغذ بنويسيد و تبديل به يک تعهد قانوني کنيد. چرا که ازدواج در ذات خود، واقعاً همين است _ يک تعهد قانوني!
اگر شما و همسرتان، همان چيزي که قبل از ازدواج تصميمش را داشتيد، از زندگي مشترکتان استخراج کرديد، پس ازدواج شما يک امر موفق بوده و هست! مهم نيست که اطرافيان شما چه واکنشي نشان ميدهند و يا بينيهايشان را به سمت آسمان بگيرند و راجع به شما شايعه درست کنند يا چهقدر بگويند که اين کار اشتباه است _ هرچه که باشد، اين ازدواج شما است، نه آنها.
تمام چيزهايي که من در اين باب فرا گرفتهام، مربوط به کتابي از سوزان پيز گادويا (روانشناسِ نامي و استادِ دانشگاه) و ويکي لارسون (يک رومه نگارِ بينظير) تحت عنوانِ: شکلگيري دوبارهي ازدواج براي افراد مشکوک، واقعگرا و ياغي. مطالب مفيد بسياري در اين کتاب وجود دارد، اما در اين مقاله، تنها 6 مورد از انواع ازدواج را با شما به اشتراک ميگذارم.
سعي کنيد خودتان ازدواج کنيد، نه ديگران به جاي شما
نوعي از ازدواج که زوجها در آن براي مدتي محدود و تعيين شده با يکديگر ازدواج ميکنند تا اين امر را به نوعي تمرين کرده يا امتحان کرده باشند. آنها براي تعيين زمان مقرر نوعي قرارداد امضا ميکنند. بدين سان، آنها ميتوانند قبل از زمان مقرر از يکديگر جدا شوند، يا پس از رسيدن به زمان مقرر ازدواج خود را از نو بازسازي کنند، زمانش را ابدي کنند و يا اصلاً به نوع ديگري از ازدواج تغييرش دهند.
در اين نوع از ازدواج، پاي فرزندآوري ابداً به ميان نميآيد. زوجها با يکديگر ازدواج ميکنند تا فردي را براي هميشه در کنار خود مثل يک دوست صميمي داشته باشند، براي اينکه بتوانند خودشان را اجتماعيتر کنند و در کنار يکديگر بسياري از کارها را انجام دهند. مسئل? اصلي در اين مورد، اشتياق يا عشق نيست.
اين مورد تقريباً برعکسِ مورد قبلي است، يعني افراد تنها براي فرزندآوري ازدواج ميکنند. در اين نوع از ازدواج نيز بحث عشق و عاشقي اصلاً به ميان نميآيد. تنها چيزي که مهم است، اين ماجرا ميباشد که دو نفر تصميم ميگيرند با يکديگر ازدواج کرده، بچهدار شوند و تا زماني که فرزندانشان کاملاً استقلالشان را به دست آورند، در کنار يکديگر زندگي کنند. البته آنها ميتوانند پس از آن نيز در کنار هم زندگي کنند اما خب اين بخشي از قرارداد اوليِ? آنها نخواهد بود.
براي ديدن مقالات بيشتر اينجا را کليک کنيد
سايت دانشگاه زندگي راهنماي شماست
درباره این سایت